پیشینه تحقیق قدرت
مبانی نظری و پیشینه تحقیق قدرتپیشینه تحقیق قدرتمبانی نظری قدرتتحقیق قدرتپیشینه قدرتقدرت-------
پیشینه تحقیق قدرت
فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: word
تعداد صفحات: 27
حجم فایل: 43
قیمت: 44869 تومان
بخشی از متن:
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 27
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع کامل
قسمتی از متن:
تعاریف قدرت
درفرهنگ لغات فارسی، قدرت به معنی توانستن، توانایی داشتن، توانایی اختیار واجبار و نیرو و قوه تاثیرگذار آمده است(فرهنگ معین، 1375). در فرهنگ لغت آکسفورد، قدرت با واژه اختیار (authority) مترادف آمده است و به معنی قدرت صدور دستور و واداشتن دیگری به پیروی است(فرهنگ آکسفورد، 1991). قدرت را میتوان توان بالقوهای دانست که هر فرد دارا است تا به وسیله آن بر فرد یاافراد دیگر و همچنین توان تصمیم گیری آنها اثرگذار باشد به گونهای که افراد مجبور میشوند کاری را انجام دهند(دونهام[1] و دیگران، 2002).
تعریفیاز قدرت آمیزهای از تعریفهایی است که به وسیله جرالد سالان ســـیک و جفری ففر[2] (1977) ارائه شده است. تعریف مزبور بدین شرح است: "قدرت عبارت است از توانایی و اعمال نفوذ برای انجام شدن کارها بدانگونه که صاحب قدرت میخواهد انجام شود؛ این همان قدرت پنهان برای اعمال نفوذ بر افراد است. ".تعریف مزبور دارای چندین نقطهی قوت است که میتوان بدان وسیله سازمان را درک کرد. نخست اینکه بر نسبی بودن قدرت تأکید میکند. دوم، عبارت "شیوهای که صاحب قدرت میخواهد کارها انجام شود" به صورت بالقوه یادآور این واقعیت است که تعارض وجود دارد و اغلب با استفاده از قدرت. روش، وسیله، رویکرد و "حوزهی اقتدار یا قلمرو" تعیین میشود. اینها به مبارزههایی که دربارهینتایج درمیگیرد، محدود نمیشود. اشاره به این نکته اهمیت زیادی دارد، زیرا اصولاً قدرت یک پدیدهی ساختاری است (یعنی نتیجهی تقسیم کار و تخصصی کردن کارهاست). (پارسائیان، 1378). قدرت یعنی داشتن توان و کفایت ذاتی و یااکتسابی برای تأثیرگذاری و اعمال نفوذ بر دیگران در موقعیت ویژهای و واداشتن و حرکت دادن آنها برای اجرای خواستههای خود و در مسیر صحیح قرار دادن آنها به نحوی که بهترین و بیشترین نتیجه را برای فرد اعمال کننده قدرت عاید سازد. (فخیمی، 1379). قدرت در سطح سازمانی، توانایی فرد به منظورتاثیرگذاری بر فرد یا افراد گروه، به عبارتی توانایی رهبر در استفاده از امکانات مادی و معنوی به منظور دستیابی به اهداف سازمان را میتوان در سطح سازمانی قدرت قلمداد کرد (امیرکبیری، 1380). "وبر" اعتقاد دارد که قدرت احتمال این است که فرد در روابط اجتماعی در موقعیتی قرار گیرد که اراده اش را علیرغم مقاومتها تحمیل کند(وبر، 1974). به زعم فرنچ و ریون قدرت عبارت است از عمل و نفوذ بالقوهای که دارنده آن میتواند آن را بر دیگران اعمال کند(فرنچ و راون، 2000). به عقیده ففر و سالانسیک قدرت متغیر مداخلهگر مهمی بین محیط و سازمان است. قدرت پدیدهای رابطهای است و تا زمانی که به کار گرفته نشود معنا و مفهومی نمییابد(هال، 2002)قدرت توانایی نفوذ بر رفتار دیگران و راهیابی در آنان است(هرسی[3] و همکاران، 2002). فرنچ و راونقدرت را به عنوان توانایی و توان بالقوه یک عامل(مدیر) برای تغییر رفتار، تمایلات، نگرشها، عقاید و عواطف و ارزشهای یک هدف (کارکنان) تعریف میکنند (چو[4]، 2006). به طور کلی میتوان گفت قدرت، توانایی و کنش نفوذ در فرآیند تصمیمات سازمانی، عملکرد و نتایج ناشی از آن است(سارکوگلو[5]، 2009). (2) به عقیده راسل[6] قدرت ایجاد تاثیرات مورد نظر است و رانگ[7] قدرت را کنترل مورد نظر و توفیق آمیز دیگران تعریف کرده است(گودرزی، 1390).
قدرت در سطوح مختلف سازمان